آزمون استخدامی کذایی
گفتم: ننجون حالا چرا این قدر رفتی توی بحر مکاشفت؟!
گفت: ننه اینا رو که می بینی روزنامه نیازمندیهاست. دارم دنبال کار می گردم!
گفتم: ننه شما دیگه چرا؟ شما که باید الان بازنشست باشی؟! همین شما پیرها می روید جای جوونا رو می گیرید بعد جوونا بی کار می مونن بعد ازدواج نمی کنن بعد معتاد می شن بعد تلپ و تلپ خودشون رو می کشن، هی بسوزه پدر اعتیاد.
گفت: به قول خودت پاتو گذاشتی روی گاز، داری تخته گاز می ری ها! اولا ننه من سنی ندارم! تازه آدم تو هر سنی باید تلاش کنه. بعدشم مثل این که تو می خواهی حقوق زنان در جامعه رو نادیده بگیری ها!
گفتم: ننجون من می گم حقوق زنها کم هم هست. آخه زن ها حقوق کم می گیرن برای همین جای مردها رو گرفتن!
گفت: منظورم حقوق اجتماعی بود ننه! ببین! من خیلی تحقیق کردم! یه نفر باید یا از توی نیازمندیها یه کاری پیدا بکنه که این راهکار عملی نیست! چون همشون فکسنیه، یا اینکه باید پارتی داشته باشه که مسلما در اکثر موارد منتفیه! یا باید هزار تا کار رو با هم بلد باشه که منتفی بودنش را به صورت حداکثری خودم تضمین می کنم! یا باید توی آزمون استخدامی های معتبر شرکت کنی که اون هم به علت بند و تبصره های متعددش منتفیه!
ننجون تحقیق جامعی انجام داده بود! غمی بر دلم نشست! آهی کشیدم و به فکر فرو رفتم.
ننجون گفت: ولی ناراحت نباش ننه! من یه راه خوب برای پول در آوردن به ذهنم رسیده.
با خوشحالی گفتم: چه راهی؟
گفت: آزمون استخدامی!
گفتم: این که تو بسته پیشنهادی راهکارهاتون بود که!
گفت: نه ننه! منظورم اینه که یه موسسه بزنیم. بعد آزمون استخدامی راه بندازیم و به ملت بگیم که یه مبلغی مثلا 5000 تومان بریزن به حساب من برای آزمون استخدامی اش. بعد آزمون رو برگزار می کنیم.
گفتم: ننه نتیجه آزمون و مصاحبه و این حرف ها را چی کار می کنی؟
گفت: ننه! این که دیگه آسون ترین کاره! هر کی زنگ زد می گیم ما با افرادی که قبول شده اند تماس گرفته ایم. لطفا تلفن های سازمان رو اشغال نکنید! با تشکر!
روزنامه فرصت از سال 13 کار خود را آغاز کرد و در حال حاضر خبر های خود را به صورت آنلاین نیز ارائه میکند