شلختگی

ارسال در در شهر

parseصبح زود تو کوچه پس کوچه ها یه نفر که تو ورودی یک کوچه اصلی به فرعی دراز کشیده نظرم را جلب می کند. گفتم شاید کسی سکته کرده به سمت او می روم و متوجه می شم که یه جوان موتور سواره که رو زمین افتاده معلوم نیست با ماشین که اون نزدیکی متوقف شده تصادف کرده یا خودش رو زمین خورده ولی به هر حال خدا را شکر او هوشه و ظاهراً مشکل خاصی نداره، اورژانس هم از راه می رسه.

اما کاری به تصادف و دلیل اون ندارم چیز دیگه ای را می خام مطرح کنم که به نظر می رسه یه معضل فرهنگیه و جای بحث و بررسی داره که اسم اونا می ذارم «شلختگی»

تو همین صحنه مذکور، جوان با یه پیژامه یا زیر شلواری و موهای نامرتب و آشفته، کاپشنی نامناسب بدون جوراب و کفش های پاشنه خوابیده بیشتر از خود تصادف نظر آدما جلب می کنه و تازه یه موتور که وضعی بهتر از خود او نداره حتماً بوق و چراغ و پلاک نداره و خبری هم از کلاه ایمنی نیست. حالا تصور کنید این فرد با این اوصاف از خونه زده بیرون که حتماً کاری را با عجله انجام بده و برگرده. خب رفتار او پرخطره. نمی خوام بگم هر کی این جوری میاد بیرون تصادف می کنه و هر کی ظاهر مرتب داره و وسیله نقلیه اونم مرتبه تصادف نمی کنه. ولی احتمال کدوم بیشتره، در این بین دو نکته ظریف وجود داره که مربوط به همون شلختگی می شه، یکی بی قیدی و بی بند و برای و برای به هر جهت بودن و دیگه عجله. حالا ممکنه فکر کنید خب به خودش مربوط می شه به ما چه، اما متأسفانه این شلختگی افراد به دیگر مردم جامعه آسیب می رسونه، چرا که رویه اولی که همون مقید نبودن و باری به هر جهت بودنه که نمود اون تو سر و وضع نامناسبه، سبب می شه که حرکات و رفتار و افکار آدم هم شلخته یعنی نامرتب و بی قید و بند باشه. یعنی مثلاً در رانندگی، قوانین و مقررات را رعایت نکنه، یکطرف بره، از هر جا شد بره، رو دست خودش نباشه چراغ و کلاه نداشته باشه، با سرعت غیر مطمئن حرکت کنه، رعایت حال پیاده را نکنه، همین شلختگی تو بقیه رفتارها و روابط فرد هم تأثیر گذاره حریم افراد را رعایت نمی کنه، تو حرف زدن رعایت ادب و نزاکت را نمی کنه، اگر محصله نظم و ترتیب نداره مثلاً اصلاً دفتر و کتاب و خودکاری همراه خود نداره، آداب و رسوم و بایدها و نباید های جامعه را رعایت نمی کنه، هر جا بشه اصطلاحاً زیرآبی میره و صدها مثال دیگه که روزمره به اون برخورد می شه.

معمولاً این جور افراد همین جور عجله دارن که این معضل دومیه که البته تو افراد دیگه هم دیده می شه که اگر دقت کنیم کار خاصی هم ندارند اما این عجله برای اونا و دیگران مشکل آفرین می شه. پس می بینیم که اگر بپذیریم نوعی رویه شلختگی تو بعضی افراد جامعه وجود داره و اگر شناسایی و شکافته نشه خطر تبدیل شدن به فرهنگ عمومی را داره که خطرش برای جامعه کم نیس و بسیاری از جاها سلامت خود فرد و جامعه را به خطر می اندازه و معضلات زیاد برای خانواده ها و جامعه درست می کنه، جا داره نهادهای فرهنگی، معلمین آموزش و پرورش، رسانه های مکتوب و مجازی هنرمندان و شاعران و افراد جامعه شناس و روانشناس به اون بپردازند و از زاویه های خود به اون نگاه کنن. به هر حال به سهم خود این موضوع را که در ذهنم مدتی رژه می رفت به بهانه اون صحنه صبحگاهی طرح کردم و ان شاء ا... دیگران نیز قلم به دست گیرند و برای مخاطبین و دانش آموزان و دانشجویان خود مسأله را موشکافی کنند. شلختگی به نفع هیچ کس نیست و لابد ریشه ها و دلایلی داره که باید شناخت و برطرف کرد.