سونای اتوبوسی

ارسال در در شهر

 

nishkhandدرسته که داره تابستون تموم می شه و یواش یواش فصل پائیز می آد و شوفر پائیز رفته بازدید فنی که اسبشا بررسی کنه، نعلشا میزون کنه و میخ بکوبه، توبره شا تنظیم کنه و زینشا روکش بندازه و رکابشا اسپرت کنه و یه دستگاه هم تو خورجین بذاره که همه خورجینا پر کنه و صدای اسبش گوش بندگون خدا رو بترکونه و خلاصه وارد شهر و دیار ما هم بشه،

همین حالا هم از هوای خنک دم صبح می شه اومدنشا فهمید اما فکر و خیال سونا که هنوز سر جاش هست و آدم گاهی بدجوری هوس سونا می کنه، اما موانعی هم هست: هزینه زیاد، همت کم، در دسترس نبودن و فضای نامناسب که همه دست به دست هم میدن تا آرزوی رفتن به استخر و سونا باز هم دست نخورده و بکر سرجاشون بمونن.

 

تو این دوره و زمونه که بدل و تقلبی و چینی هر چیزی را جا اصل و اوریجینال خورد آدم میدن، خواسته و یا ناخواسته سونای تقلبی هم هست، که میخوام اونا خدمت شما فرصت خونا معرفی کنم:

البته فرق این غیر اصل با غیر اصل های دیگه اینه که در چنین مواردی مثلاً در مورد پوشاک، موادغذایی، دارو، لوازم یدکی، دوست، رفیق و همسر هزینه اصل را میدی اما جنس تقلبی و بدلی و ناجور دریافت می کنی، ولی در این مورد، این طوری نیس، شما نه تنها هزینه اصل را نمی دی، بلکه اصلاً هزینه ای پرداخت نمی کنی و تنها با پرداخت هزینه بلیط اونم با یارانه اتوبوسهای شرکت واحد از یکی از ده ها خدمات جانبی این شرکت که سونا گرفتن تو آفتاب پشت پنجره های بی پرده اتوبوسه برخوردار می شی، فقط این سونا، اون سونا نیس یه کمی با هم فرق دارن، اولاً انرژی اون از طریق سوختای فسیلی و ناسازگار با محیط تأمین نمی شه، دوماً احتیاج به مایو و لباس خاص نداره، سوماً وقت جداگانه ای نیاز نیست، چهارماً هزینه رفت و آمد هم به محل سونا نمی دی، پنجماً نفس کم نمی یاری، ششماً شرکت واحد نمی دونه چه خدماتی می ده! همه این مزایا به اضافه مجانی بودن اون سبب شده که طرفداران سونای خیالی یعنی اتوبوسی روز به روز افزایش پیدا کنه و اونایی که تو رسیدن به رؤیاهاشون دچار کمی مشکل هستن یعنی در واقع یه مشکل بیشتر ندارن و اونم مربوط به خودشونه یعنی پول ندارن، می تونن با سوار شدن تو اتوبوس های شرکت واحد بدون پرده تو فصل های گرم و تابش آفتاب شدید و با بستن چشم های خود و رفتن تو رؤیاها یه سونای مفت و مجانی بگیرن.

این افراد معترض شرکت واحد هم نمی شن که چرا بابا، پرده ای چیزی تو اتوبوسا نصب نمی کنید که این آفتاب لاکردار و بی مروت که حالا دیگه بخاطر خب نبودن جنس مصالح لایه اوزون و کوتاهی پیمانکارا سوراخ پوراخ شده و اشعه ماورای بنفش اون زیاد شده و آب مروارید و سلاطون (سرطان) پوست میاره به مردم دربدر نخوره ...

وقتی روی بدنه اتوبوس ها از تبلیغات نقاشی میشه و بعضی ها کف دست و پیشونی و سراسر پوست بدن خودشونا برای تبلیغات اجاره میدن، آیا نمی شه حالا که شرکت واحد پول نداره، پرده هاشو جولانگاه تبلیغات و آموزه های شهروندی بکنه تا از این طریق آفتاب به مردم نخوره؟ حالا بمونه که عده ای همچنان تو خیال سونا حتی از نوع اتوبوسی او می مونند، اشکال نداره بذار این رؤیای اونا هم مثل بقیه رؤیاها و آرزوهاشون دست نیافتنی باشه، آخه فکر رسیدن به هر چیزی شیرینتر از دست یافتن به اونه.