فرهنگ زباله داري نداريم
گفتیم برای تهیه این گزارش برویم سراغ کسانی که هستند ولی دیده نمی شوند، تلاششان برای جامعه ثمر بخش است، ولی کسی باورش نمی شود، گوشه خیابان آرام و بی صدا، بی توجه به هیاهو و سر و صداي آدمها و ماشینها کارشان را انجام می دهند و توقعی از من و شما بجز حفظ پاکیزگی محل زندگی خودمان ندارند.
اگر میگوییم پلیس برای امنیت ما زحمت میکشد رفتگران هم برای تأمین سلامت محیط زندگی ما تلاش می کنند، آنگاه که ما در خواب ناز هستیم، او بیدار است و شهر را برای شروع روزی سراسر شور و نشاط آماده می کند. در طول روز هم، اوست که سعی و تلاش میکند زبالههای بی تفاوتی را که ما براحتی به سمت جویها و سر کوچه ها رها می کنیم جمع می کند تا حداقل قیافه ظاهری شهر برای کسانی که می آیند تمیز باشد. حرفهای ما تمام شدنی نیست، می خواهم دل بدهید به صحبتهای یک رفتگر شهر.
درد دلهاي يك رفتگر...
کار ما صبح ساعت 5 شروع میشود. از سر خیابان یک نیسان و چند تا کارگر، زباله های کنار خیابان و داخل جویها را جمع می کنند ما هر روز طلوع آفتاب را نظاره گریم، ساعت 5/7 بچه ها که مدرسه میروند و بزرگترهایی که سر کار می روند ما را می بینند که 3 چهارتایی کنار پیاده رو نشسته ایم و صبحانه ميخوريم. نیم نگاهی می کنند و می روند، شاید فکر کنند، ما الان آمدیم و حالا هم داریم صبحانه می خوریم، در صورتی که این گونه نیست. تا ساعت 12 چند تا خیابان را تمیز کرده ایم و حالا وقت رفتن است. ولی چه رفتنی که باید دوباره بازگشت، 1 ساعت استراحت و دوباره 1 بعد ازظهر تا 4 بعداز ظهر اضافه کاری می كنيم. حقوق هر ماهمان را بر حسب اینکه کی رسمی، قرادادی یا فصلی باشد می دهند. اما امان از این اضافه کاری که مرهم زخم زندگیمان است و ساعتش را کمتر از حد معمول حساب می کنند. 60 ساعت اضافه کاری در ماه را 40 ساعت حساب می کنند. اگر اضافه کاری ما را درست می دادند، دیگر درب خانه مردم را برای گرفتن انعام نمی زدیم.
- بعضی از همکاران ما از نظر جسمی با وجود سختی کار ضعیف شدهاند و حتی با سابقه 28، 29 سال هنوز کار می کنند. فعالیت سخت روزانه، تحمل کردن بوی زباله ها، سنگینی کیسه های زباله، بالا و پایین رفتن مداوم از ماشینهای زباله، راست و خم شدن برای جمع آوری زباله هاي جویها و هزاران قصه دیگر رمقی برای این ما نگذاشته است.
- قانون بازنشستگی زودرس برای ما عملی نشده و خلاصه پرسنل پیر شده اند.
- تعداد رفتگران برای شهر 300 هزار نفری کم است و با این حجم زباله، نیرو زود فرسوده می شود، مسؤولین به فکر استخدام نیروهای جوان و فعال باشند.
- از سبد کالا و افطاری ماه رمضان هم که خبری نیست. فقط امسال به هر نفر یک ژتون 6 هزار توماني دادند و گفتند بروید غذا بخورید!
- در زمان آقای عابدی به افرادی که رسمی بودند، زمین داده شد. این زمینها گرهگشای خیلیها بود. بعضیها ماشین خریدند، خانه دار شدند ، جهیزیه تهیه کردند و...ولی در زمان دو شهردار دیگر از این خبرها نبود.
- وقتی کوچهها را جارو میکنی، زباله ها را شبها از توی کوچهها جمع می کنی و جویهای خیابانها را تمیز می کنی، بازرس پشت سر ما می آید، گزارش می نویسد که کجا تمیز و کجا کثیف بود.
- بارها اتفاق افتاده که پشت سرمان مغازه داری زباله هایش را توی جوی میریزد، آن وقت بازرس مینویسد خیابان کثیف بود، یا تازه وقتی می خواهد بخوابد ساعت 11 ، 12 شب زبالهها را توی کوچه میگذارد تا صبح گربه و سگ پارهاش میکنند و زباله ها توی همان کوچه ای که رفتگر شیفت صبح تمیز کرده، پخش می شوند. ادامه یافتن این مسأله باعث انتقال بیمارهایی مثل وبا، آنفولانزای خوکی و...می شود. از تعطیلی هم خبری نیست. سرما، گرما، آفتاب، باران و برف هیچ فرقی نمی کند. اگر روزی باران بیاید ادارات و مدرسهها تعطیل هستند ولی ما تعطیلی نداریم.
- جمع آوری زباله های شب هم که داستان خودش را دارد. اول هر سال تقویم هایی به درب منازل فرستاده می شود که نوبت جمع آوری زباله منطقه شما چه روزهایی است و چه ساعتی باید آن را درب منزل بگذارید. ولی افسوس که نمی دانم این تقویمها کجا می رود و چرا اینگونه رفتار می کنند؟
الان قرن 21 است هر شهری را که میروی، رو به پیشرفت است، اگر امسال بروی با سال قبل تفاوت محسوسی کرده، ولی ما همان جا که هستیم، مانده ایم.
مسأله دیگر نخاله ها و مصالح باقی مانده در پیاده روها و کوچه هاست. وقتی کسی فعالیت ساختمانیش تمام می شود، باید با کمک شهرداری یا خودش نخاله ها و مصالح باقی مانده را جمع کند، ولی این گونه نیست و با چند بار اخطار دادن و سروصدا کردن همسایه ها، فرد مجبور می شود نخاله ها و مصالح باقی ماندهاش را جمع کند...
صحبتهای رفتگر ما تمامی نداشت، دلش پر بود و انگار کسی پای درد دلش ننشسته بود.
آهی کشید و گفت: سرتان را درد آوردم، ولی این قصه سر دراز دارد.
دستهای پینه بسته اش را نشان می دهد. می گویم مگر با دستکش کار نمی کنید؟ می گوید چرا، ولی هر دو ماه یکبار دستکش می دهند و با وجود اسید زباله ها، دستکشها زود خراب می شود. لباس زمستانی را هم اسفند ماه می دهند که فایده ای ندارد، حالا که هوا سرد شده باید بدهند، آخر زمستان فایده ای ندارد، تا آن وقت چند بار سرما خورده ایم.
فرهنگ زباله
مسائل مطرح شده توسط رفتگرها را بامسؤولشان آقای آخوندی در میان گذاشتم. او هم سر صحبت اش باز شد و گفت: امان از بعضي مردم که فرهنگ زباله ندارند. کاش مغازهها هم مثل خانه ها می شدند. هر کدام از مغازه دارها بخصوص میوه فروشها موظف می شدند که زباله های هر روزشان را شب در کیسه های زباله می ریختند و گوشه جوی میگذاشتند تا طبق برنامه نظافت کوچه ها خیابانها هم تمیز بشود، نه اینکه هر وقت زباله ای داشتند توی جوی رها کنند. يك مثال براي شما بزنم تا به عمق مسئله پي ببريد؛ مسئله اي كه هم باعث آلودگی برای خود شهروندان است هم چند برابر کردن کار رفتگران و هم از بین رفتن عوارضی که خود مردم می دهند کثیف کردن جوی گاردر است. آبی که از جوی میگذرد مصرف کشاورزی دارد که با وجود آلودگی و زباله دانی شدن جوی، آب کثیفی به زمینهای کشاورزی می رسد و آن وقت خود ما از این محصولات استفاده می کنیم! اين مسؤول ادامه مي دهد: زنان خانه دار ما محیط زندگی خودشان را تمیز نگه می دارند و هر وقت کیسه زباله شان پر شد می برند، دم درب خانه می گذارند. این کیسه زباله بی موقع، هزاران مشکل بوجود می آورد. زن خانه دار ما می تواند کیسه زباله اش را گوشه پارکینگ نگه دارد و موقع حمل زباله بیرون بگذارد. وي در خصوص امور رفاهي رفتگران شهر مي گويد: در مورد امور رفاهی هم تلاش می کنیم تا هر مقداری که بتوانیم کمک کنیم. می دانیم که رفتگری سختی کار دارد و باید زودتر از موعد بازنشسته شوند، ولی بیمه در این امر با شهرداری همکاری نمی کند.
از آقای آخوندی در مورد زمینهای بلاتکلیفی که بخصوص در بافت قدیمی شهر است و زباله دانی شده پرسیدیم، سری تکان داد و گفت: این مسأله مربوط به شهرداری است که با اخطار به مالکین، وضعیت زمین را روشن کنند. بیشتر این زمینها میراثی است، اگر بعد از چند اخطار اقدامی نکردند شهرداری میتواند آنجا را فضای سبز کند یا یک ماشین بلوک بیاورد و دیوار بکشد و در پرونده زمین ثبت کند. این زمین هاي بلاتکلیف محل تجمع حیونات موذی، نخاله های ساختمانی، زباله ها و...شده است.
خاطره
آقاي آخوندي خاطره های زیادی از رفتگرهای شریف شهرمان به یاد دارد. او مي گويد: بارها شده که در زباله ها گوشی های موبایل، کیف پول یا مدارک مهم پیدا کردهاند و به ما داده اند تا به صاحبانشان برگردانیم، در صورتی که خودشان احتیاج مالی دارند. تعداد رفتگرهای شهر 140 نفر است. فکر کنید که آیا ورزشکاران دوی ماراتن می توانند از ساعت 9 شب الی 2 صبح دنبال یک نیسان پر زباله بدوند؟ رفتگرهای ما این کار را می کنند.
جواب سؤالها
برای گرفتن پاسخ سؤالات اداری، گفتگوي کوتاه تلفني با آقای ابراهیمی نیا معاون اجرائی شهرداری داشتیم. ابراهیمی نیا گفت: به رفتگران 60 ساعت اضافه کار داده می شود و اگر روزهای تعطیل هم سر کار بیایند دستمزد ساعتي می گیرند. وي مي گويد: بر اساس قانون قرار است از حجم بدنه دولت کاسته شود لذا ما بیشتر نظافت شهر را به بخش خصوصی داده ایم و خیابانها را بصورت متری توسط پیمانکار نظافت می کنیم.
در مورد امور رفاهی هم طبق مصوبه شورای شهر، اگر شهرداری بودجه داشته باشد دریغ نمی کنیم. امور رفاهی در قانون کار نیست و تا هر جا که بتوانیم کمک می کنیم.
در مورد بازنشستگی زودتر از موعد هم همان صحبت همکاری نکردن بیمه است. البته صحبتهایی با بیمه شده که امیدواریم ثمر بخش باشد. ما می دانیم بعضیهاشان توان بالا آمدن از جوی را ندارند و باید یکی دستشان را بگیرد تا از جوی بالا بیایند.
پایان
همانطور که گفتم صحبتها فراوان است. البته شما همشهری با فرهنگ می توانی محیط اجتماعی شهر را مانند خانه خود تمیز نگهداری تا کمک فراوانی به رفتگرها کند و عوارضی که به شهرداری می دهید در موارد دیگری مصرف شود.
آقای آخوندی پیشنهاد دادند برای عزاداری محرم و اعیاد شعبانیه و...برای جمع آوری زباله محلهای خاصی را در نظر بگیرند تا جمع آوری آن برای رفتگرها آسان باشد و شهر هم پاکیزه تر بماند.