آيا همه شركاي جرم مجازات شدند؟
صبح چهارشنبه شاهد اجراي احكام اعدام 4 مجرم بوديم. اگر چه برخي متهمين به زندان خواهند رفت اما با اجراي اين احكام، مي توان مطمئن بود پرونده باغ براي هميشه از تيررس رسانه ها خارج خواهد شد. البته شايد بخواهند بحث هاي اجتماعي و روان شناختي پيرامون آن ترتيب دهند اما يقيناً اين پرونده ارزش خبري خود را كاملاً از دست خواهد داد و از اين پس، ما خواهيم ماند و ماجرايي هولناك كه براي مدتها فكر و ذهن همه ما خميني شهري ها و حتي افكار عمومي ايرانيان را تحت تأثير قرار داد.
در اين مدت، همه ما بيش از هر چيز، به دنبال اين بوديم كه اسامي را بشنويم، چهره ها را ببينيم، و از ديگران بپرسيم كه آيا اين متهمين و مجرمين را قبلاً مي شناختند؟ و كساني هم با هيجان تمام براي مان از آشنايي شان با برخي از اين افراد و خلاف هاي قبلي برخي از سابقه دارهاي اين جمع داستان هاي راست و دروغ تعريف مي كردند! مرتباً خبر دستگيري اين و آن را رصد مي كرديم تا ببينيم چندمي دستگير شده؟ اصلاً چند نفر بودند؟ كجا بودند؟ كجا دستگير شدند؟ از باغبان پير چه خبر؟ و ... و البته گاهي هم از قربانيان مي پرسيديم!
رسانه ها هم به نحو اتم و اكمل از اين ماجرا بهره بردند و تيتر زدند و فروختند و فرصت هم ايضاً تا در اين مسابقه ژورناليسم خبرزده غربي، جا نماند! اگر چه نه اسمي درج كرديم و نه عكسي.
حالا به داستان اصغر بيجه يا همان خفاش شب و مشهد و شيراز و ديگر ماجراهاي هيجان آور دو دهه اخير، ماجراي خميني شهر هم اضافه شد تا هرازگاهي شاهد مثال باشد.
اما از خود بپرسيم آيا با اعدام و مجازات مجرمان، ماجرا تمام گرديد و روي جنايت با مكافات پوشانده شد؟ و آيا اساساً با اعدام اين چند نفر، همه مشكل حل مي شود؟ البته كه حكم الهي را – هر چه هست – بايد اجرا كرد تا درس عبرت باشد اما... اما يادمان نرود كه مجرماني كه بار مكافات را يك تنه به دوش كشيدند، در جرم خود تنها نبودند!
اين دنيا ظرفيت اجراي عدالت تامه را ندارد كه اگر داشت، بشر امروز درگير اين همه ظلم نبود. در هر جرمي، مجرم حلقه آخر است و البته فقط او مكافات بكشد. در اين پرونده، احتمالاً براي اجراي كامل عدالت، ذهن ما تنها به سمت قربانيان هم خواهد رفت كه با رفتار خود، زمينه ساز بروز جنايت شدند. و لابد بارها از خودمان و دستگاه قضايي مي پرسيم پس تكليف آنها كه هنجارشكني كردند و زمينه ساز بودند و بقول مقامات انتظامي استان، 50 درصد تقصير بر گردنشان بود چيست؟ با سلام و صلوات مي روند خانه؟!
اما اين تنها يك پرده ابتدايي از پرده هاي تو در توي ماجراست. اگر كمي عميق شويم خواهيم ديد كه هر كدام از ما به نوعي در اين جنايت مقصريم. واگر به پر قباي مان برنخورد شريك! و بايد بار مكافات را بر دوش كشيم و مي كشيم!
بخشي از مكافات ما، در آن جهان است كه بايد پاسخگوي ريز و درشت اعمال مان و حركت و سكوت مان باشيم، اما بخشي ديگر در همين جهانست. مگر نه اينكه ما در همين كشور و شهر و استان زندگي مي كنيم؟ و مگر نه اينكه بچه هاي ما در همين حوالي بزرگ مي شوند و قد مي كشند و در همين هواي آلوده تنفس مي كنند؟ پس يادمان باشد شرايطي كه امروز در زندگي با آن دست به گريبانيم؛ از افزايش ناهنجاري هاي اجتماعي و اخلاقي گرفته تا خشك شدن زمين و خساست آسمان و خشكسالي و بيماري هاي نوپديد پزشكي و اجتماعي، و از افزايش جرم و خشونت تا سست ايماني ها و ... بخشي از اينها مكافات عمل هاي ما هستند.
اما چرا ما؟!
يادمان نرود آن روايت شريف اهلبيت (ع) را كه فرمودند: ثروتمندي را در قيامت به سبب زنا مؤاخذه مي كنند و او حيرت زده مي پرسد من كه هيچگاه عمل منافي عفت انجام ندادم. و به او مي فرمايند: تو تمكن داشتي و فلان پسر عذب بخاطر نداري و بي پولي، ازدواج نكرد و به عمل منافي عفت دست زد و تو مي دانستي كه ندار است و كمك اش نكردي، پس تو هم شريكي!
اين عبارات شايد كمي تلخ باشد و به خوانندگان عزيزمان بربخورد. و شايد با خود بينديشيم كه خوب شد اين جانيان مجازات شدند و غائله تمام شد! اما واقعيت اين است كه اگر در اين دنيا غائله تمام شده باشد اما در پيشگاه عدل الهي تازه اول ماجراست. بهتر است در اين ماه شريف، كمي از اريكه منيت پائين بيائيم و دقيق تر بنگريم. بهتر است از خود بپرسيم در ماجراي جنايت باغ، ما چقدر شريك هستيم؟ شركاي جرمي كه در اين دنيا، كاري به كار آنها ندارند!
منِ پدر و مادر به سبب تربيت نادرست، و يا آوردن مال شبهه ناك بر سر سفره ام؛
منِ روحاني و واعظ به سبب عدم انجام كامل وظيفه ام در تربيت نسل جوان؛
و ايضاً نهادهاي فرهنگي، تربيتي مانند صدا و سيما و آموزش و پرورش و سازمان هاي تبليغي و نماز جمعه و مساجد و ...
منِ شهروند به خاطر فراموش كردن فريضه امر به معروف و نهي از منكر و سكوت در برابر منكراتي كه مي بينم؛
و دستگاه قضايي و انتظامي به سبب عدم برخورد قاطع در همه موارد كه باعث جري شدن تبهكاران مي گردد؛
منِ داراي تريبون و نشريه كه نتوانستم براي فرهنگ شهرم كار درخوري انجام دهم؛
منِ مسئول شهر كه خود را درگير دعواهاي بي حاصل سياسي كردم و از مسائل درجه اول بازماندم؛
و ...
باز هم اگر انديشه كنيد و بشماريد، متهمان ديگري خواهيد يافت. بقول دكتر شريعتي: پدر، مادر، همشهري، مسئول؛ ما متهميم!
به قول نويسنده سايت الف: " حادثه خميني شهر، سيلي محكميست بر گونه مردم، نهادها و مسوولان فرهنگي كشور، بر گونه اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي كه از زير پوست جامعه خبر ندارند و خود را در لابه لاي گزارش ها و حفاظت ماموران ايزوله كرده اند. با دستگيري و اجراي حد شرعي بر اين چند جوان شيطان صفت، شايد احساسات جريحه دارشده مردم خميني شهر و اصفهان و ايران كمي التيام يابد اما اين آتش زير خاكستر خواهد ماند. تا زماني كه صدا وسيما به همين منوال باشد و مسوولان فرهنگي در خواب ناز باشند، حوادث بعدي در باغ هاي بعدي هم در راه خواهد بود..."