یک قدم تا فاجعه ...
پنجشنبه بیستم آبانماه 1389- ساعت 15:30 بعدازظهر؛ خیابانها چندان شلوغ نیست البته بجز مسیرهایی که به سمت گورستانها و گلزارها منتهی می شوند! در بلوار دانشجو و خیابان روبروی پارک، تعدادی مغازه باز است و مردم در پیاده رو در حال ترددند. چند نفری هم در پارک پیروزی هستند و همه چیز آرام و طبیعی است.
یک مرتبه در بلوار دانشجو بلوایی برپا می شود. یک دستگاه تریلر سنگکش بصورت خلاف جهت و با سرعت زیاد رو به پائین در حال حرکت است و از کفی عقبش، سنگها در حال ریزش. یک موتوری کنار خیابان ایستاده که یکهو با سنگ بزرگی مواجه می شود که از تریلر به سویش پرتاب شده است! خود را عقب می کشد و موتور به تریلر گیر می کند و می رود! راننده تریلر – به سبک فیلمهای طنز - با تکان دادن دستها و بوق زدن قصد آگاهسازی رانندگان مقابل خود را دارد. بنا به قول شاهدان عینی که پشت تریلر سر بوده اند، یک مرتبه درب تریلر باز می شود و یکی از سرنشینانش به بیرون می پرد! تریلر بعد از طی مسیر خود در پیچ میدان نماز، مقابل پارک پیروزی و در برابر دیدگان حیرتزده خلقا... با یک دستگاه خودروی تاکسی (پژو) و یک دستگاه وانت برخورد و آنها را له می کند. جنازه له شده یکی از سرنشینان پژو، این صحنه طنزآلود را به یک تراژدی تمام عیار مبدل می سازد. تریلر اما از حرکت بازنمی ایستد. به راه خود ادامه می دهد تا داخل پارک پیروزی البته بعد از تخریب جداول وسط خیابان، با منبع آب فضای سبز پارک پیروزی برخورد می کند و سرانجام می ایستد...
زنگها به صدا درمی آیند. زنگها اما برای چه کسی به صدا درمی آیند؟ برای کدامیک از مسئولان شهر؟
به سرعت برق و باد، خودروها و مأموران انتظامی و امدادی از راه می رسند. کمکم سرو کله برخی مسئولان هم پیدا می شود. نماینده – که دفترش نزدیک محل حادثه است – خود را می رساند و در مقابل دوربین شبکه اصفهان قرار میگیرد. ابطحی به شدت عصبانی است و البته حق هم دارد. از مانع تراشیها در برابر جاده کمربندی گلایه می کند و از پادگان شهید مؤذنی. صدای نماینده در این مصاحبه البته از شبکه اصفهان پخش نمی شود و تنها به ذکر چند جمله کوتاه اکتفا می کنند...
نیروهای انتظامی سر و ته خیابان روبروی پارک را میبندند تا کار امدادرسانی آسانتر باشد. خبر واقعه به سرعت برق و باد در شهر می پیچد. همه از تصادف حرف می زنند و تریلری که تا فاجعه آفرینی بزرگ یک قدم فاصله داشت.
مردم درباره اگرها و مگرها گفتگو میکنند.
- اگر در مسیر خلاف، خودروها را زیر می کرد؛
- اگر تابستان بود؛
- اگر پارک پر از مردم بود؛
- اگر بعدازظهر نبود و خیابان پر از خودرو و مردم بود؛
- اگر یکی از اتوبوسهای منظریه و ارغوان با دهها مسافر جای تاکسی پژو ایستاده بود؛
- اگر تریلر، تانکر حامل مواد سوختنی داشت؛
- اگر تریلر با منبع آب برخورد نمی کرد و به حرکت خود در داخل پارک پیروزی ادامه می داد؛
اگر و اگر و اگر...
مردم به شدت ازدحام کرده اند. محل حادثه مملو است از جمعیتی که هر یک به تنهایی کارشناس تصادفات هستند و در حال تحلیل و اظهارنظر.
جنازه غرق خون راننده تاکسی که در دم جان داده منتقل می شود. اورژانس، راننده تریلر را به همراه 3 تن از اعضای مجروح خانواده خودروی وانتبار، به بیمارستان می رساند.
دقایقی بعد، خودروهای تصادفی هم جابجا می شوند که آخرین آنها، تریلر سنگین وزنی است که داخل پارک جا خوش کرده است!
مردم همچنان ایستاده اند و مشغول تحلیل اوضاع. این تحلیل، تا پاسی از شب هم ادامه دارد!
اکیپهای فضای سبز و خدمات شهری و عمرانی شهرداری، از راه می رسند و شبانه، اقدام به پاکسازی و بازسازی جداول و تأسیسات پارک پیروزی می کنند. صبح جمعه که میرسد انگار نه انگار که حادثه ای رخ داده است! فقط می ماند کوپ سنگ حامل تریلر که گذاشته اند در محل حادثه برای عبرت سایرین! و شاید هم برای بازدید عموم بعنوان نمادی از مشکلات خمینی شهر قهرمان!
و بعد...
پچپچها آغاز می شود. این تریلر اینجا چکار می کرد؟ چرا اینقدر تند می راند؟ خواب بود؟ مواد مصرف کرده بود؟ چرا داخل شهر؟ به خاطر بسته بودن جاده کمربندی این وری آمد؟
همان شب، شبکه اصفهان خبر را پخش می کند و در حین پخش خبر، اشاره ای هم دارد به سخنان هفته قبل استاندار در سفر به خمینی شهر که هشدار داده بود مسئولیت خونهایی را که در اثر عدم تکمیل جاده کمربندی خمینیشهر ریخته شود بر عهده نخواهد گرفت. گوینده خبر البته تصریح نمی کند این سخن استاندار خطاب به چه فرد یا نهادی بود اما همه ما می دانیم که خطاب به مسئولان پادگان شهید مؤذنی بود؛ همان پادگانی که اجازه تکمیل جاده کمربندی را نمیدهد و مسئولان استان و شهرستان می گویند دلایلاش بهانه جویی است و غیرقابل قبول. آیا ورود این کامیون به داخل شهر به عدم تکمیل این جاده ارتباط دارد؟ یا به مسئولان شهرستان که برای نقاط حادثه ساز فکری نمی کنند؟ منظور از نقاط حادثه ساز جاهایی است مثل چهارراه سی ان جی و چهارراه دولت و ... که علائم و روشنایی کافی ندارد و وضعیت معابر رفت و آمد آنها نامشخص است و همواره در معرض خطر و حادثه قرار دارد.
سئوالات پیرامون این واقعه فراوان است؛ سئوالاتی که بسیاری از آنها بیپاسخ مانده اند. اما در هر حال؛ خوش به حال مسئولان شهرستان و پادگان و جاده کمربندی و البته خوش به حال ما مردم؛ چرا که شانس آوردیم که آن اگرها محقق نشد و تابستان هم نبود!
واكنشهاي مسئولان
نماینده: عده ای غرض ورزی می کنند
اين واقعه واكنش مسئولان را هم برانگيخت. نماينده كه خود سر صحنه تصادف حاضر شده بود و به شدت متأثر گرديد، علاوه بر گفتگو با خبرنگار سيماي اصفهان، روز بعد در نماز جمعه حاضر شد و در بين دو خطبه به ايراد سخن پرداخت. وي درباره اين واقعه گفت: «ما نمیتوانیم شاهد کشته شدن مردم بدبخت باشیم بخاطر سهلانگاریها، بخاطر تعللها، بخاطر غرضورزیها. ما نمیتوانیم تحمل کنیم.» سیدجواد ابطحی که در جمع نمازگزاران جمعه سخن میگفت با اشاره به حادثه تاسفبار تصادف میدان نماز گفت: « در رابطه با جاده کمربندی، 26 میلیارد تومان بودجه این جاده بوده. 20 میلیارد تومان هم تاکنون هزینهاش کردند. قرار بود 22 بهمن سال 88 افتتاح شود اما متأسفانه گیر کرده! به وزیر هم منعکس کردند. استاندار در جلسه شورای اداری قول داد که این موضوع را حل میکند.»
ابطحی اشاره ای هم به دانشگاه صنعتی کرد و گفت: « با دکتر گلشن رئیس دانشگاه صنعتی صحبت داشتم. خوشبختانه دیدش باز است. نسبت به خمینیشهر هم محبت داشت. هم قول داده بحث پل سیدمحمد حل بشود هم دانشگاه آزاد.»
امام جمعه: براي جان مردم احترام قائل باشند
امام جمعه هم در خطبههاي همان روز، به حادثه تصادف میدان منظریه اشاره کرد و گفت: «یک حادثه تأسفباری رخ داد که باعث نگرانی مردم شده. چند روز قبل یک تصادفی در مقابل امامزاده سیدمحمد شده و یکی دو نفر کشته داده. دیروز هم یک تریلی ترمزش بریده بود. از دانشگاه آزاد سرازیر شد به سمت میدان نماز كشته داد. صحنه بسیار ناهنجاری پیش آمد. منبع آب پارک پیروزی را زده. من هم رد میشدم دیدم مردم جمع شدهاند. علتش هم این است که خمینیشهر کمربندی ندارد و ماشینهای سنگین از داخل شهر عبور میکنند. واقعاً باعث نگرانی مردم عزیز ماست، به استاندار محترم گفته شده.» وی به مساله ورود کامیونها به شهر هم اشاره کرد و ادامه داد: «به عزیزان نیروی انتظامی هم عرض میکنم نباید اجازه دهند ماشینهای سنگین وارد شهر شوند. باید بیشتر تلاش شود. جان مردم عزیز است. اینها بسیار برای ما مهم است و مسئولان دستاندر کار باید تلاش کنند تا این مورد حل شود.»
وی به وضعیت پل ناقص امامزاده سید محمد اشاره کرد و گفت: «من عرض میکنم استان اصفهان در کل ایران جایگاه خاصی دارد. شما وقتی نام استان اصفهان را میبرید همه با احترام یاد میکنند. آن وقت یک پل زیر گذر درست کردید برای امامزاده سیدمحمد که بیسوادترین آدم بیاید 150 تا ایراد به این پل میگیرد. جداً جای تعجب است. با فرهنگ این استان، چه مهندسی بوده که این را طراحی کرده؟ و چرا مسئولان امر گذاشتند که چنین پل ناقصی تحویل مردم داده شود؟»
وی با تاکید بر اینکه باید مشکل کمربندی و پل سید محمد زودتر حل شود گفت: «من وظیفه دارم اینجا بگویم که مردم هم بدانند ما بیتفاوت نیستیم. مردم هم بیتفاوت نیستند. نماینده محترم هم چندین بار گفتهاند. برای جان مردم احترام قائل باشند. مشکل پل سید محمد و هم کمربندی باید سریعاً حل شود. مشکل ماشینهای سنگین حل شود تا آنها مجبور نشوند این شهر را دور بزنند. آنها هم حق دارند. آنها باید هفت هشت کیلومتر جلوتر بروند و دوربزنند. تقاضا میکنم مسئولان هر چه زودتر به این مشکل رسیدگی کنند.»
یاردوستی: درباره نقاط حادثهخيز به مسئولان شهرستان هشدار داده بوديم
فرمانده انتظامي شهرستان هم در خصوص حادثه تصادف پارک پیروزی در گفتگوي اختصاصي با فرصت گفت: یکی از علتهای اصلی این تصادف دلخراش بیتجربگی و عدم مهارت کافی راننده در کنترل خودرو بوده است.
سرهنگ ياردوستي البته به علل ديگر هم اشاره كرد از جمله نقاط حادثهخيز شهرستان. او گفت: بصورت مکرر با اعلام نقاط حادثه خیز شهرستان به مسؤولین مربوطه، هشدار داده بودیم. از جمله نقاط حادثهخیز شهرستان جاده دانشگاه آزاد است. وی افزود: ترمیم و اصلاح این نقاط در کاهش تصادفات مخصوصاً کاهش افراد فوت شده بسیار مؤثر است.
وي همچنين با اشاره به فعالیت کارگاههای صنعتی و کارخانه سنگبری دوشاخ گفت: تعدادی کارگاه صنعتی و کارخانه در حاشیه و اطراف شهر و بخصوص در منطقه دوشاخ وجود دارند و باید طی یک طرح زمانبندی شده، کلیه کارگاه ها و کارخانه هایی که در بافت شهری وجود دارند و مجبور هستند براي حمل و نقل اجناس خود با کامیون ارتباط داشته باشند از شهر خارج شده و بیرون محدوده شهری مستقر شوند.
مردم درباره اگرها و مگرها صحبت می کنند. اگر در مسیر خلاف، خودروها را زیر می کرد؛ اگر تابستان بود؛ اگر پارک پر از مردم بود؛ اگر بعدازظهر نبود و خیابان پر از خودرو و مردم بود؛اگر یکی از اتوبوسهای منظریه و ارغوان با دهها مسافر جای تاکسی پژو ایستاده بود؛ اگر تریلر، تانکر حامل مواد سوختنی داشت؛ اگر تریلر با منبع آب برخورد نمی کرد و به حرکت خود در داخل پارک پیروزی ادامه می داد؛
گفتگو با آقای راننده
3 سال است گواهینامه پایه یک دارم و 8 سال است که روی این ماشین کار میکنم. بچه تهران و ساکن میمه هستم. طبق روال گذشته بعد از بارگیری کوپ سنگ از معدن لابید برای تخلیه به منطقه دوشاخ وارد شدم...
این عبارات، سخنان آغازین راننده تریلر بود که در گفتگوی اختصاصی با سیدمحمدرضا ابطحی خبرنگار فرصت بر زبان راند البته به هنگام بازداشت بودناش. نامش تورج کریمی است و همانگونه که خواندید فقط 3 سال است گواهینامه گرفته.
این رانندهی کمی بدشانس اینطور ادامه می دهد: شنیده بودم یک جاده جدیدالاحداث از پشت جایگاه پمپ تاج به سمت خمینی شهر باز شده است. انداختم توی این جاده تا رسیدم به دانشگاه آزاد خمینی شهر که در همان حین، تعطیل شده بود و خودروهایش درحال حرکت بودند و به دلیل اینکه جادههای داخل شهر هم برای کامیون ورود ممنوع بود مجبور شدیم از این مسیر برای ورود به خمینی شهر استفاده کنیم.
تورج خان یک دلیل دیگر هم برای ورود به بلوار دانشگاه دارد: مسیر کنار محله ارغوان بعلت تردد عده زیادی از مردم و عابر پیاده خطرناک است و لذا همیشه از همین جاده دانشگاه آزاد رفت و آمد می کردم.
پس آنطور که راننده تعریف کرد همیشه از مسیر جاده دانشگاه تردد می کرده است. اما ادامه ماجرا از زبان تورج کریمی: یک اتوبوس آمد جلوی من، ترمز زدم و با دنده 2 حرکت کردم و پایین آمدم. در یک مسافت کوتاه مجبور شدم 3 بار ترمز کنم. قفلکن ترمز بریده شد و ماشین در سرازیری شروع به دور گرفتن کرد. ترمز تریلری کار می کرد ولی باد کافی برای فشار نداشتم. می خواستم بعد از طی مسافتی ترمز قفلکن تریلی را بکشم ولی شرایط مناسب بوجود نیامد. در یک لحظه تصمیم گرفتم ماشین را به سمت اراضی سپاه بکشم ولی از ترس قیچی کردن و افتادن سنگ و برخورد با خودورهای عبوری و در حال حرکت این کار را نکردم. به ذهنم آمد که بروم بطرف کانال آب و ماشین را داخل کانال بیندازم پس چراغهای ماشین را روشن کردم...
از اینجا به بعد ماجرا هیجانی تر می شود و البته یک بازیگر تازه هم وارد ماجرا می گردد: پادگان امام حسین (ع). لابد دیده اید که از سمت دانشگاه به پائین، جاده کنار پادگان باعث می شود که وقتی وارد بلوار دانشجو شدید برای رفتن به لاین خودتان، مجبور به انحراف به راست باشید به دلیل وجود دیوار پادگان در کنار این مسیر. و این، راننده بخت برگشته را دچار مشکل می کند:
از آنجا، جاده مسیر من با خیابان روبرو یکی نبود. مجبور شدم به لاین خلاف وارد شوم و دائماً با دست به رانندگان اشاره می کردم.
راننده ادامه ميدهد تا همه بدانيم كه اگر لطف الهي نبود چه فاجعهاي رقم ميخورد:
وسط جاده پادگان ترمز بریدم، جاده شلوغ بود و جلوی من تعدادی ماشین به سمت بالا حرکت میکردند. در ورودی بلوار دانشجو، یک ماشین تک ایستاده بود که قصد انحراف به سمت چپ را داشت و وقتی دید که چراغهای من روشن است بلافاصله خودش را کنار گرفت و ایستاد. یک موتوری هم در سمت چپ متوقف و راننده اش هم ایستاده بود. موتورسوار یک لحظه موتور را رها کرده و فرار کرد. در یک آن، با آیینه بغل تک برخورد کردم و رفتم روی موتور و متوجه افتادن سنگها شدم. اصلاً من دو تکه سنگ داشتم و بارنامه من موجود است. تمام ماشینهایی که به سمت بالا می آمدند خودشان را به سمت راست می کشاندند...
در این لحظات سخت، راننده آخرین تلاشهایش را برای دوری از یک فاجعه انجام می دهد: در یک لحظه، یک تاکسی و یک اتوبوس واحد را دیدم، می خواستم به آنها نزنم که سر ماشین را زدم به بلوار و جدولهای خیابان...
او آخرين برخورد تريلرش با ايستگاه پمپ داخل پارك را چنين روايت ميكند:
بر اثر این برخورد سر ماشین رفت بالا و متوجه شدم که تاکسی با کفی تریلر برخورد کرد. آیینه بغل هم نداشتم. البته از سر با تاکسی برخورد نکردم اما بهر حال تاکسی رفت زیر کفی و دیگر چیزی نفهمیدم...
ديگر چيزي نفهميد تا امروز كه پشت ميلههاي زندان است و سوگمندانه ادامه ميدهد:
اگر در این حادثه مرده بودم خیلی برایم بهتر بود تا اینکه عذاب وجدان فوت راننده تاکسی را داشته باشم...
راننده براي اثبات مقصر نبودنش شرح ميدهد كه هميشه از اين مسيرها وارد خمينيشهر ميشده و مانعي هم در كار نبوده است مگر يك بار كه يك افسر وظيفهشناس جلويش را گرفت: من بیش از هزار بار به خمینیشهر آمده بودم. در هر هفته 2 الی 3 بار از طریق همین مسیر وارد خمینیشهر میشدم. يكبار افسر جلو مرا گرفت و میخواست گواهینامه مرا سوراخ کند كه با كلي التماس منصرف شد. بعدها با تغییر مسیر خود از طرف دانشگاه آزاد وارد خمینیشهر ميشدم. در دفعات گذشته خاکی پل را دور میزدم و وارد شهر میشدم. ولی این دفعه برای اولین بار از سمت جاده جدید خاکی کمربندی وارد خمینیشهر شدم. اين جاده جدید جاده امنی بود و خلوت و مانعی نداشت...
يك خبر را هم درباره اين راننده بشنويد كه گفته ميشود مأموران انتظامي در بازرسي از كاميون وي در محل تصادف، اندكي ماده مخدر شيشه كشف كردهاند. يك مقام انتظامي در گفتگو با فرصت ضمن تأييد اين مطلب گفت: البته هنوز اطلاع دقیقی در خصوص اینکه آیا راننده در موقع حادثه مواد مصرف کرده بوده یا خیر در دست نیست.
كي مقصر است؟
گفتيم كه پس از حادثه، زنگها به صدا درآمد. يكي از افلسفههاي مهم اين زنگها يافتن مقصر بود. همه ميپرسيدند كي مقصر است؟ مسئولان شهرستان؟ جادههاي ناامن؟ كاميونهايي كه عليرغم همه موانع – البته موانع نصفه نيمه – باز هم وارد شهر ميشوند؟ انجمن كاميونداران؟ راننده بختبرگشته؟ پادگان و پادگانها؟ دانشگاه صنعتي؟ ...
تلاش كرديم در اين باره با برخي مسئولان گفتگو كنيم كه در مواردي ميسر نشد اما انجمن کامیونداران خمینیشهر داوطلبانه خواست تا به ابهامات احتمالي پاسخ دهد. جمشید رستگار دبیر اين انجمن به خبرنگار فرصت گفت: با مسدود شدن مسیر ورودی کامیون از طرف پارک جنگلی ولیعصر، عملاً کامیونداران با مشکل جدی برای ورود به شهر روبرو شدند. البته براي حل اين مشكل، طرح احداث زیرگذر ورودی در این محل تهيه شده بود كه ظاهراً به دلیل برخورد با اراضی دانشگاه صنعتی با مخالفت و ممانعت این دانشگاه روبرو شد و بلاتکلیف ماند. اين در حالي است كه شنيدهايم این طرح مورد تصویب راه و ترابری استان هم هست...
خوب! با اين وصف، نتيجه ميگيريم كه بايد در اطراف خمينيشهر جادههايي احداث كرد كه به زمينهاي اين و آن – كه لابد از ازل در مالكيت آنها بوده ! – برنخورد!
اما رستگار چنين ادامه ميدهد:
همین امر باعث شده کامیونهای بومی و غیربومی برای حمل بار و یا گرفتن بارنامه مجبور شوند مسیر طولانی کمربندی تا محل چشمه لادر را برای دور زدن انتخاب و طی کنند که این مسئله با كنترل مصرف سوخت که همه مسؤولین به دنبال کاهش مصرف سوخت هستند منافات دارد.
ما البته به اين آقاي رستگار ميگوئيم برادر! در جايي كه جان انسانها در معرض خطر است و هنوز در پيچوخمهاي اداري معطل مانده؛ شما نگران سوخت هستيد؟!
و او ادامه ميدهد: عملاً هر کامیون برای طی مراحل ورود و خروج مجبور است 3 مرحله وارد پایانه شهر شود، یک مرتبه برای گرفتن حواله بارگیری، مرتبه دوم بار زدن و گرفتن بارنامه و مرتبه سوم برای برگشت.
دبير انجمن كاميونداران با ارائه يك آمار قابل توجه، از حجم وحشتناك تردد خطر و حادثه در شهرستان پرده برميدارد:
به طور متوسط و میانگین، روزانه 250 کامیون سنگ در خمينيشهر تولید شده و به سراسر کشور اعزام میشود...
باور ميكنيد؟ تردد روزانه 250 كاميون! آيا تردد این کامیونها برای شهر مزاحمت ایجاد نمیکند؟
رستگار در ادامه با بيان اينكه كاميونداران هم به عنوان شهروندان این شهر دچار دغدغه خاطر هستند تصريح ميكند: کامیونداران همگی به دنبال آن هستند که بروند و از شهر خارج شوند.
وي ميافزايد: در رابطه با پایانه موجود، ما راه دسترسی مستقلی نداریم و قبلاً با پیگيریهای متعدد و ارائه هشدارهای لازم به مسؤولین، نسبت به بروز حوادث فاجعهآميز هشدار داده بوديم.
او در ادامه ترجيح ميدهد مشكلات و سختي كار رانندگان كاميون را توضيح دهد:
به دلیل عدم هماهنگی و مشخص نبودن متولی حل این مشکل، با برخورد نیروی انتظامی و راهنمایی رانندگی از طرف پل آزادگان، همیشه با تجمع و توقف کامیونها در ورودی شهر مواجه هستیم که این موضوع علاوه بر بروز مشکلات براي رانندگان، خطرساز هم هست. در اين شرايط، براي راننده عملاً به غیر از دو راه توقف و یا طی مسیر کمربندی و تا چشمه لادر، راهی برای ورود به شهر وجود ندارد.
اما رستگار در مورد اين حادثه هم نظرات جالبي دارد:
باید اعلام کنیم به دلیل اينكه در این مسیر نظارت کافی توسط نیروی انتظامی نمیشود تمام رانندگان کوپ سنگ و خودروهای سنگین این مسیر را برای ورود انتخاب میکنند كه به علت شیب تند جاده، خاطره تصادف جاده صفه را برای مردم در شهر اصفهان یادآوری میکند...
حادثه تصادف جاده صفه را كه يادتان هست؟ حدود 15 سال پيش، يك تريلر از جاده صفه و از كنار بيمارستان الزهرا به سمت چهارراه حكيم نظامي سرازير شد. آنروزها اين جاده پيچ و خمها و موانع امروزي را نداشت. راننده اين تريلر، در سراشيبي كنترل خودرو را از دست داد و خودرو با سرعت زياد به سمت پائين آمد. سر چهارراه خودروهاي سواري پشت چراغ قرمز متوقف بودند. تريلر با وحشتآفريني تمام، آمد و چند خودرو را زير گرفت و چندين نفر را به كام مرگ فرستاد و از وسط چهارراه عبور كرد و وارد بانك سر چهارراه شد و ...
اين فاجعه، باعث تغييرات اساسي در اين مسير شد؛ ممنوعيت ورود خودروهاي سنگين از اين مسير، ايجاد موانع متعدد در خيابان بيمارستان الزهرا، ايجاد پيچ و خم در اين جاده سراشيب و ... ؛ اقداماتي كه اينك مردم خمينيشهر هم چشمانتظار آن هستند. البته نه مشابه آن اقدامات بلكه حداقل بايد مشخص شود كه مسئولان امر به جنب و جوش افتادهاند براي جلوگيري از حوادث مشابه وگرنه گذاشتن سنگهاي تريلر در ميدان نماز براي عبرت خلقا... كه دردي را دوا نميكند! اينك از مسئولان شهرستان بايد پرسيد براي جلوگيري از وقايع مشابه چه برنامهاي در دستور كار داريد؟
به هر حال بايد براي كاميونداران هم فكري كرد و به قول دبير انجمن كاميونداران، اگر راه دسترسی برای منطقه صنعتی دو شاخ فراهم نشود کلیه کامیونهایی که راهي دوشاخ هستند به غیر از دو مسیر دانشگاه آزاد و بلوار آزادگان راه دیگری برای تردد ندارند.
رستگار ميگويد: شهردار به ما اعلام کردهاند که راه دسترسی برای منطقه دوشاخ فراهم شده ولی ما هیچگونه علائم هشداری و راهنمایی و هدایت برای آگاهی رانندگان نمیبينيم. در مسیر کمربندی هم هیچگونه تابلويی برای هدایت رانندگان وجود ندارد و این درحالی است که جاده لادر برای تردد کامیونها ساخته شده ولي عملاً به مسیر تردد همشهریان به سمت چشمه لادر تبديل شده و اساساً معلوم نیست که خود این جاده نیز از شرایط و استاندارد لازم برای تردد حمل کوپ برخوردار هست یا نه؟
سنگ صنعت شهرستان است...
دبير انجمن كاميونداران در ادامه، برخي دغدغههاي اقتصادي را در خصوص صنعت سنگ خمينيشهر هم مطرح ميكند كه در جاي خود قابل تأمل است. او ميگويد: با توجه به صنعتی بودن خمینیشهر، از تمام نقاط کشور کوپ سنگ وارد شهر میشود. به هر کارخانه در منطقه دوشاخ به طور متوسط روزانه 3 کامیون براي حمل مواد اولیه، سنگهای تولیدي و ضایعات و گل ضايعاتي تردد میکند كه خود، بخش مهمي از اقتصاد شهرستان است و حذف صورت مسئله بجاي حل مسئله به اقتصاد شهر ضررهاي زيادي وارد ميكند.
رستگار در ادامه، به برخي زيانهايي كه به دليل ايجاد محدوديت براي تردد كاميونها و عدم اتخاذ يك تدبير درست و دقيق توسط مسئولين شهرستان در اين خصوص به شهرستان وارد شده اشاره كرده و ميافزايد: زمانی بود که خمینیشهر به عنوان قطب خرید و فروش کامیون محسوب میشد ولي به دلیل همین مشکلات، بنگاههای معاملاتی به منطقه صنعتی امیرکبیر و خیابان شاپور نقل مکان کردند که همین امر به اقتصاد شهر زیاد وارد کرد. امروز بیشتر کسانی که در خرید و فروش کامیون در اصفهان نقش دارند از اهالی خمینیشهر هستند و قبلاً از همه جای ایران به خمینیشهر میآمدند و این امر برای شهر درآمدزا بود.
رستگار تصريح ميكند: شهر ما در سراسر کشور به اسم سنگ شناخته میشود و اگر چه معادن سنگ در سراسر ایران وجود دارد ولي مرکز تولید فرآوری شده در محمودآباد و خمینیشهر است و حیف است منابع درآمدی شهر با اين مسائل از بین برود.
وي در خصوص مشكلات كاميونداران براي تردد ميگويد: با انتقال ما به شهرک جدید حمل و نقل، مشکل بارگیری کامیونهای محمودآباد و فرآوردههای سنگی جبران میشود ولی مشکل منطقه دوشاخ به دلیل موقعیت مکانی در جای خود خواهد بود. بر اين اساس، شهرک جدید محل پارکینگ و تردد کامیونها میشود ولی منطقه دوشاخ محل بارگیری بار و لذا احداث یک راه یا نصب تابلوهای راهنما برای تردد کامیونها ضروري است البته بازگشایی زیرگذر و يا اختصاص یک جاده برای منطقه دوشاخ عملاً مشکل ورودکامیون به شهر را حل میکند.
بازتاب
اين حادثه در بيرون از خمينيشهر هم بازتاب داشت و رسانهها به انتشار گسترده خبر آن پرداختند اگرچه آماري كه برخي رسانهها اعلام كردند با آمار رسمي اعلام شده تفاوت داشت. خبرگزاري ايسنا از قول سرهنگ مهرايي رييس پليس ترافيك شهري نوشتند: بر اثر اين حادثه راننده تاكسي در صحنه تصادف در دم جان سپرد و 6 تن از سرنشينان تاكسي، خودرو پيكان و موتورسيكلت مجروح شدند. به گفته رييس پليس ترافيك شهري اين تصادف به علت نقص فني ترمز كاميون «مايك» و عدم توانايي راننده رخ داده است.
حرف آخر
اين حادثه ميتوانست فاجعهاي بزرگ بيافريند و دهها نفر را به كام مرگ بكشاند و آنوقت بود كه جمع كردن ماجرا مشكل ميشد. اما به لطف الهي با حداقل تلفات پايان يافت اگرچه راننده پژو تاكسي قرباني شد.
اينك به حكم عقل و تدبير و با توجه به آنكه مسئله تصادف در جادههاي منتهي به شهرستان يك معضل جدي است و نيز هنوز نقاط حادثهخيز و خطرساز فراواني هستند كه مسئولين امر فكري براي آنها نميكنند و همچنين هنوز تكليف جاده كمربندي روشن نشده و در پيچ و خم كشمكشهاي اداري و نظامي مانده است؛ بايد از اين فرصت الهي بهره ببرند و اشكالات را برطرف كنند. جان انسانها بسيار ارزشمند است و اين مسئله، امري نيست كه به بهانههاي مختلف مثل همكاري نكردن فلان پادگان و نبود بودجه و ناهماهنگ بودن مسئولان شهري و ... از زير بار آن شانه خالي كنند.
شايد خداي ناكرده دفعه بعد لطف الهي بدين نحو شامل حالمان نشود و ...